{این قسمت از آیات زیر اقتباس شده است: انبیا68 تا 73، صافات 97 تا 99، عنکبوت آیات 6،17 و 24}
مامورین دادگستری نمرود تصمیم گرفتند ابراهیم را با آتش بسوزانند وابراهیم گناهی غیر از این نداشت که گفته بود:" خدای من یکتاست." و جرمی غیراز این نداشت که دشمن بت هایشان و منکر بت پرستی آنان بود. ولی اعلان توحید و یکتاپرستی دعوت علنی مردم به سوی چنین خداوندی، خواب راحت را از یاغیان می گرفت و صفای زندگی آنان را به کدورت میکشاند؛ زیرا با دعوت یکتاپرستی مردم از اسارت بندگی ستمگران نجات می یافتند و حقیقت حرف های بی ربطشان کشف می گردید و مردم را از همراهی با آنان می ترساند و از اطرافشان پخش می ساخت . بدون تردید این رشد فکری مردم به دست ابراهیم قدرت ستمگران را نابود می ساخت و از یاغی گری آنان جلوگیری می کرد.
گرچه فکر آتش زدن ابراهیم در روح آنان شعله می کشید ولی چگونه او را بسوزانند؟
آنان باید آتشی عظیم که با آتش کینه های دل هایشان معادل باشد، روشن سازند و به جان ابراهیم بیفکنند. گرچه شعله ی کوچکی برایسوزاندن تمام شهر کافی است ولی آنان می خواهند حتماً آتش هولناکی به وجود آورند. پیروان نمرود از این جا و آن جا به جمع کردن هیزم پرداختند و این عمل را وسیله ی نزدیکی به خدایان خود قرار داده و آن را نیکی به خدایان خود می دانستند. وضع جمع آوری هیزم به جایی رسیده بود که هرگاه فردی مریض می شد، نذر می کرد زمانی که بهبودی یافت برای سوزاندن ابراهیم، هیزم جمع نماید.روزگاری چند به جمع آوری هیزم پرداختند تا این که چوب های فراوان جمع
آوری گردید و انبار چوب پر شد. سپس سرزمین وسیعی را دیوار کسیدند و آتش را در میان این زمین، شعله ور ساختند و آتش روشن شده خروشان گردید و آتش آن سرخ شد. سپس ابراهیم را بستند و او را در میان آتش انداختند. هنوز از او ناراحت بودند و این بار حسرت چگونگی عذاب او را می خوردند و البته از این پیشامد شادمان بودند.
آن گاه که ابراهیم در آتش شعله ور می افتاد، قلبش لبریز از ایمان و اعتمادش به خداوند شدید و ارتباطش با او محکم بود. به همین جهت حوادثی که متوجه اش شد او را نلرزاند و متزلزل نساخت و از آتش نترسید.
بلکه با آغوش باز از آتش استفبال کرد و با روحی مطمئن به آتش افتاد. اکنون ابراهیم در دل آتش است و در میان دودها مخفی گردیده و شعله های آتش او را در آغوش گرفته اند. فریاد و خروش آتش صدای ابراهیم را به گوش نمی رساند. در چنین شرایطی ابراهیم چه می کند؟
آتش بندهای ابراهیم را سوزاند و او را در حرکت کردن آزاد ساخت و خداوند رحیم غضب آتش و حرارت آن را برطرف ساخت و ابراهیم را از شعله های آتش و خروش آن نجات داد و آتش را بر ابراهیم سرد و سلامت بخش نمود.
ابراهیم دل ها را تسخیر کرد
آن گاه که نور آتش خاموش شد و دود آتش تمام گردید و حرارت آن به پایان رسید، مردم مشاهده کردند که ابراهیم با بدن کاملاً سالم و با کمال آزادی ایستاده است. مردم از وضع او تعجب نمودند و از نجات او حیرت زده ماندند.
مخالفین با کمال عصبانیت از ابراهیم روی برگرداندند و با کمال شرمندگی از میان مردم بیرون رفتند و مخفی گردیدند
بدین طریق علامت بزرگ یکتایی خداوند و معجزه بزرگ ابراهیم به وجود آمد.
دشمنان با بحث و مجادله به مبارزه با ابراهیم پرداختند امّا مغلوب گردیدیند. به زور و جبر پناه بردند، خداوند نقشه شان را برگرداند. به آتش پناه بردند ولی خداوند طبیعت آن را عوض کرد و گرمی آتش را از ابراهیم دفع کرد. آنان هر دفعه تصمیم گرفتند که ابراهیم را در تنگنا قرار دهند امّا خداوند آنان را در ردیف زیان کاران قرار داد.
مردم با دیدن معجزه ی بزرگ تا آن جا روشن شدند که تزدیک بود زمام امور خود را به دست ابراهیم دهند و او را رهبر خویش گردانند ولی بعضی از این مردم، وضع زندگی و نعمت های خود را مقدم داشتند و دسته ای ترسیدند که مخالفین ابراهیم و بی پرستان به آنان آسیب رسانند؛ لذا تنها عده ای انگشت شمار به ابراهیم ایمان آوردند و ایمان خود را از مردم کتمان کردند تا از یاغی گران در امان باشند و مرگ گریبان آنان را نگیرد.