هنگامیکه آدم و همسرش از دستور خداوند سرپیچی کردند، خداوند نعمت خویش از آنان گرفت و بهشت را بر آنان تحریم کرد و فریاد زد:اگر من شما را از این درخت منع نکردم؟مگر من به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست؟
آدم و همسرش توبه کردند و از کردهی خویش پشیمان گردیدند و گفتند:بار خدایا! ما به خویشتن ستم کردهایم. اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی ما از زیانکارانیم. خداوند دستور داد که :پایین بروید. بعضی از شما با بعضی دیگر دشمن هستید. شما در زمین جایگزین میشوید و تا مدّتی بهرهمند خواهید بود.
خداوند توبهی این زن و شوهر را قبول نمود و لغزش آنان را بخشید و این بخشش باعث روشنی دل آدم وحوا گردید امّا آنان آرزوی ماندن در بهشت و بهره بردن از نعمتهای آنرا در فکر خود داشتند. خداوند از این فکر و میل آگاه گردید و به آنان دستور داد تا از بهشت بیرون روند و به آنان هشدار داد که دشمنی بین شما و ابلیس برای همیشه وجود دارد. خداوند این خبر را به آنان داد تا از مکر ابلیس در امان باشند و به مطالب فریبندهی او گوش فرا ندهند. خداوند برای بار دیگر به آنان گفت:"همگی از این بهشت بیرون روید؛ بعضی از شما دشمن بعضی دیگرید. اگر هدایتی از من سوی شما آمد، هرکس هدایت مرا متابعت کرد نه گمراه میشود و نه تیرهبخت."
خداوند برای آدم احتیاجاتی در نظر گرفت و امیدی در دلش به وجود آورد تا به سوی احتیاجات زندگی قدم بردارد و کوشش کند به او خبر داد که از روزگار نعمت خالص و آسایش کامل سپری گردید و همچنین به او گفت: پس از خروج از بهشت و محرومیت از نعمتهای آن، انسان در شرایطی قرار میگیرد که تنها دو راه برایش مانده است: راه هدایت و راه گمراهی، راه ایمان و راه کفر، راه رستگاری و راه ضرر. هر کس راهی را که خداوند تعیین کردهاست، بپیماید و در راه مستقیمی که خداوند نشان داده و محدود ساختهاست، قدم بردارد، نباید از وسوسههای شیطان و گمراه نمودن او ترس داشته باشد ولی هرکس از یاد خداوند غافل گردید و از راه راست منحرف شد، گرفتار زندگی سخت میگردد و در زمرهی کسانی قرار میگیرد که کوشش آنان در دنیا بیثمر است و فکر میکنند که کار شایستهای انجام میدهند.