وبلاگ قرآنی

در مورد قرآن ( داستان-خبری - و همه )

وبلاگ قرآنی

در مورد قرآن ( داستان-خبری - و همه )

قربانی برادر

هنگامی‌که آدم فرمان الهی و قصد خود را به دو فرزند خویش ابلاغ نمود، قابیل عصبانی شد و تسلیم اراده‌ی پدر نگردید؛ زیرا خواهرش از نظر زیبایی بسیار بهتر از خواهر هابیل بود در نتیجه قابیل حسادت ورزید و به این تقسیم راضی نگردید و میل داشت که هم‌جفت خویش سهم وی گردد و به هابیل داده نشود. پس زیبایی سبب اختلاف و جدایی دو برادر شد و یکی از دو برادر از فرمان پدر سرپیچی نمود. با نافرمانی پسر، گویا طوفان سهمگینی بر آدم حمله کرد؛ زیرا وی تا کنون چنین حادثه‌ای را پیش‌بینی نکرده‌ و به آن گرفتار نشده بود. آدم فکر می‌کرد که چگونه به میل دو فرزند خویش رفتار کند و صلح و امنیت را بین آنا حفظ نماید تا این‌که خداوند وی را به سوی راهی که این طوفان را می‌بست، راهنمایی کرد.

آدم از دو فرزندش خواست تا برای خداوند قربانی کنند و قربانی هرکس قبول شد، به آن‌چه میل دارد و اراده نموده‌است، سزاوارتر است. هابیل گوسفند‌چران یکشتر نر از میان حیوانات خود برای قربانی حاضر ساخت و قابیل مقداری از محصول کشاورزی خود را آورد. این دو برادر آرزو داشتند، پیروز گردند و مسابقه را ببرند و از جایزه‌ی مسابقه بهره‌مند گردند.

هابیل که لذّت فراوانی از ایمان برده  و در زندگی خویش موفّق شده بود، قربانیش قبول گردید ولی قربانی برادرش مقبول درگاه خداوند قرار نگرفت؛ زیرا تسلیم قضاوت پدر نشده بود و قربانی خویش را از روی اخلاص انجام نداده بود.

 پند برادرانه

به دنبال شکستی که متوجّه قابیل گردید، نور آرزوی او خاموش شد و روز خودخواهی و کینه‌ی او طلوع کرد، تبهکاری او سر زد و آتش کینه‌ی او زبان کشید؛ لذا برادر را تهدید کرد:تورا می‌کشم تا با بدبختی خویش و نیک‌بختی تو هم‌آغوش نباشم. من نمی‌گذارم با آرزوی برآورده زنده بمانی و من عاطفه‌ی خود را کشته‌باشم و آرزو و عقلم در بد ترین شرایط باشند!

هابیل در مقابل تهدید برادر با حسرتی که نزدیک بود قلب او را متلاشی کند، به برادر گفت:بهتر است این ریشه‌ی درد را بشناسی و آن را قطع کنی و را سلامت را بجویی و به سوی آن بشتابی؛ زیرا خداوند تنها کردار پرهیزکاران را می‌پذیرد.

هابیل از رحمت خداوند، دارای عقل و جسمی نیرومند و از افراد امانت‌دار بود و از افرادی بود که از حکمت خداوند برخوردار شده و از آن استفاده کرده بود.

هابیل همواره خشنودی خداوند را بر خشنودی خویش مقدّم می‌داشت و عشق فرمان‌برداری والدین را در نهاد خود می‌پروراند و به خواست خداوند راضی بود.

هابیل معتقد بود که زندگی‌ جهان متاعی است که نابود ‌و سایه‌ای است که تمام می‌گردد. هابیل فوق‌العاده برادر خود را دوست می‌داشت، او همواره پندواندرز می‌داد و پیمان برادری‌را رعایت می‌کرد.

هابیل در عین این‌که برادر را پند می‌داد، خود را از طرف قدرت خداوند نیرومند می‌دید و به همین دلیل تهدید قابیلی که مغرور، خودخاه و سرکش بود در روح هابیل اثر نگذاشت. حوادث روزگار را به حال خود واگذاشت و هیچ‌گاه به فکر ناراحتی برادر نیفتاد و در ذهن او آزار برادر خطور نکرد؛ زیرا خداوند روزی که می‌خواست هابیل را به وجود آورد، نهاد پاکی را برای او درنظر گرفت. لذا از خداوند جهانیان می‌ترسید و به فکر آزار برادر خویش نمی‌افتاد.

بار دیگر هابیل به پند برادر پرداخت؛ شاید کلمات او شفابخش برادر باشد و درد حسد او را از قلب برادر ریشه کن سازد؛ لذا به برادر گفت: ای برادر! تو ستم می‌کنی و از راه راست منحرف شده‌ای، در هدف خود گناه‌کاری و در عقیده‌ای که پیدا کرده‌ای از جاده‌ی حق دور شده‌ای. بهتر این است که از خداوند طلب آمرزش کنی و از گمراهی خود بازگردی. راستی اگر تصمیم گرفته‌ای و می‌خواهی نقشه‌ی خود را عملی سازی، من کار را به خداوند واگذار می‌کنم؛ زیرا اگر بخواهم کاری انجام دهم، می‌ترسم گناهی مرتکب شوم و یا در اثر نافرمانی اثری در روح من ایجاد شود. خودت به تنهایی هر عملی را که می‌خواهی، انجام بده و جرم را به عهده بگیر تا از اصحاب آتش گردی. این کیفر ستم‌کاران است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد