وبلاگ قرآنی

در مورد قرآن ( داستان-خبری - و همه )

وبلاگ قرآنی

در مورد قرآن ( داستان-خبری - و همه )

حضرت نوح (ع) : فرزند نااهل

پسر نوح که بدبختی بر او غلبه نموده بود، از پدر کنارگیری کرد و از دین پدر منحرف شد و در زمان عذاب نیز در میان امواج خروشان دریا با آن مبارزه می‌کرد و به دنبال وسیله‌ای می‌گشت که خود را نجات دهد و یا یک بلندی به دست آورد که سبب نجات او گردد. نوح فرزند خود را که کنعان نام داشت، در این ناراحتی‌ها از عرشه‌ی کشتی دید. نوح مشاهده کرد که مرگ به فرزندش نزدیک می‌گردد و غرق شدن او چند دقیقه‌ی دیگر فرا می‌رسد. نوح از این منظره دلش سوخت و رحم در دلش ظاهر گردید و مرکز مهربانی و محبت او جوشید و فرزندش را فریاد زد تا این نداء به گوش او برسد وایمان قلب او را به جنبش درآورد و به نوح ایمان آورد. او فریاد زد:ای نور دیده‌ی من به کجا؟ از قضا و قدر خداوند فرار می‌کنی و به قضا قدر خداوند پناه می‌بری؟ با ایمان به سوی کشتی شتاب کن   و پراکندگی خود را با پیوستن به بستگان خویش برطرف ساز! خویشتن را از آب نجات ده! ای نور دیده‌ی من سوار کشتی شو و با معصیت‌کاران همراه نباش.

کنعان تحت تأثیر کلمات پدر قرار نگرفت. کنعان تصوّر می‌کرد که می‌تواند از این پیشامد، خود را نجات دهد و از دست قدرت خداوند فرار کند؛ لذا به نوح گفت:مرا رها کن چرا که به زودی بالای کوه می‌روم؛ زیرا کوه مرا از آب نجات می‌دهد!  

نوح که از غم و غصّه بغض کرده بود، خطاب به پسرش کرد و گفت:ای نور دیده‌ی من! امروز از فرمان خداوند سرپیچی‌ای وجود ندارد مگر کسی که خداوند در حق او رحم کند.

بلافاصله موج بین نوح و فرزن عزیزش فاصله انداخت و سیل مانع از دیدن فرزند شد و دیگر او را ندید. نوح دیگر پاره‌ی جگر و باقی‌مانده‌ی قلب خود را ندید و قلبش از غم متلاطم شد.

نوح در این بحران خطرناک به پناهگاه جهانیان و دادرس غم‌زدگان یعنی خداوند یکتا پناه برد و عرضه داشت:بار الها! فرزند من از خاندان من است! شما وعده‌دادی و وعده‌ی شما هم صحیح است که مرا با آن کس که به من گرویده و از خاندان من است نجات بخشی. تو خود در قضاوت از همه‌ی داوران حکیم‌تری.

خداوند به نوح خبرداد که:فرزند تو از خاندان و قبیله‌ی تو نیست؛ زیرا بدبختی بر او سبقت گرفته و کفر او تثبیت گردیده‌است. تو کسانی را که ایمان آوردند و تصدیق پیامبری تو را کردند و دعوت تو را لبیک گفته‌اند، جزء اهل خود شمار و من درباره‌ی این دسته از پیروانت وعده دادم که نجاتشان دهم و جان آنان را حفظ کنم؛ زیرا بر ما لازم است کؤمنین را یاری کنیم.

ای نوح! آنان که پیامبری تو را منکر شدند و گفتار تو را دروغ پنداشتند از اهل تو نیستند و از شفاعت تو محرومند، اگرچه بین تو و منکر گفتارت رابطه‌ی خویشاوندی باشد ولی باید به گرداب مرگ درآید و مرگ گریبانش را بگیرد. اگر او به وسیله‌ی نجاتی پناه ببرد و با در پناهگاهی جای گزیند، سودی ندارد و وساطت تو فایده‌ای نخواهد داشت.

ای نوح! درباره‌ی مطالبی که اطلاعی از آن نداری، از من سؤال نکنو در نکاتی که درک نکرده‌ای با من مجادله نکن. من به تو دستور می‌دهم در این مطالب نادان باشی.

طرز بیان خداوند با نوح، او را به هوش آورد که مهربانی وی سبب شده‌است از حق صرف‌نظر کند و علاقه‌ی فرزند راه صحیح را بر او پوشانده‌است. پس زمانی که نوح به هوش آمد، از گناه خویش استغفار کرد و به سوی خداوند پناه برد تا از غضب خداوند محفوظ بماند و گفت:بار الها! به تو پناه می‌برم از سؤالی که کردم و درباره‌ی آن اطّلاعی نداشتم. اگر مرا نیامرزی و رحم نکنی از زیان‌کاران خواهم بود.

زمانی که عذاب به اوج خود رسید و طومار مخالفین ستمگر در هم پیچیده شد، آب آسمان ایستاد  و زمین آب‌ها را بلعید و کشتی نوح روی کوه جودی قرار گرفت. در همین لحظه به نوح خطاب شد که:" با سلامتی بر زمین فرود آی! تو و آن‌کس را که به تو ایمان آورده‌است، پایین بیاور که برکت، شما را احاطه کرده و عنایت خداوند شامل حالتان گردیده‌است تا شما را سبز و خرّم گرداند." 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد