نوح به مخالفین خود گفت:دعوت من همگانی است و شامل همهی شما میگردد. در این دعوت عاقلوسفیه یکسان است و مشهوروخاکنشین مساوی است. ثروتمندانوفقیران مانند یکدیگرند و مرئوس و رئیس بیتفاوتند!
راستی اگر به من فرصت دادید، خواستهی شما را انجام دادم و پیروان خود را به خاطر شما کنار زدم. در پخش و انتشار دعوت خود و تؤیید رسالت خویش به چه کسی اعتماد کنم؟! چگونه ممکن است مردمی که مرا یاری کردند، کنار بگذارم و شما را که به من آزار رساندید، اختیار کنم؟! گفتار من به جان آنان نفوذ کردهاست ولی از شما غیر از مخالفت و نافرمانی چیز دیگری ندیدم!
راستی آیا این مردمی را که همیشه حافظ دین بودند و هستند و خواهندبود و به سوی خدا دعوت کردهاند و میکنند و خواهندبود، کنار بگذارم؟ اگر کنار گذاشتم وضع من با این عدّهی در پیشگاه خداوند زمانی که با من کبارزه و مباحثه کنند، چگونه خواهدبود؟ پیروان من در پیشگاه خداوند میگویند که من احسان آنان را با کفران نعمت و نیکی آنان را با مخافت تلافی کردم. آگاه باشید که همهی شما مردمی کمعقل هستید!
زمانیکه بین مخالفین نوح و پیامبر خداوند، جدال به اوج رسید و شکافت اختلاف عمیقتر گردید، مخالفین از نوح ناراحت شدند و حوصلهی آنان تمام گردید وبه او گفتند:ای نوح با ما مجادله نمودی و در جدال خود زیادهروی کردی. اگر راست میگویی آنچه به ما وعده دادهای بیاور!
نوح مخالفین خود را به باد مسخره گرفت و گفت:شما هم در نادانی زیادهروی کردهاید و در حماقت فرورفتهاید. مگر من کیستم که عذابی را که وعده دادهام، بیاورم و یا آنکه آن را از شما بازگردانم؟ مگر من بیش از یک بشری هستم که به من وحی میگردد که به شما بگویم خدای شما، خدای یکتا است. من این پیام را طبق مأموریت خود به شما ابلاغ میکنم و یک مرتبه شما را به ثواب خداوند بشارت میدهم و مرتبهی دیگر از عذاب خداوند شما را میترسانم.
آگاه باشید که بازگشت هر موجودی به سوی خداوند است. اگر بخواهد، شما را هدایت میکند و اگر بخواهد عجله مینماید و شما را شکنجه میدهد و اگر بخواهد به شما مهلت میدهد تا کیفر شما افزایش یابد و به سختی مکافات و انتقام شما بیافزاید.
نفرین نوح
برای آنکه پامبران الهی رسالت خود را به صورت کامل ادا کنند، خداوند به آنان صبر بر آزار و قدرت بر مبارزه را عنایت فرمودهاست و همچنین دامنهی خوشبینی آنان را توسعه و امید آنان را بسط دادهاست تا بدون پروا و با امید فراوان به تمام مردم رسالت خود را ابلاغ کنند و دیگر عذری برای مردم نباشد و بعد از آمدن پیامبران خداوند برای آنان که نافرمانی کردهاند، بهانهای نماندهباشد.
نوح که از پیامبران اولوالعزم بود، نهصد و پنجاه سال در میان ملّت خویش به دعوت پرداخت و بر شکنجههای مخالفانش صبر کرد و استهزاء آنان را به روی خود نیاورد و برق آرزوی خود را در نهاد آنان روشن میساخت و به انتظار برق زدن ایمان آنان مینشت که شاید به راه راست هدایت گردند ولی گذشت روزگار و صبر و انتظار نوح بر تکبّر و خودخواهی آنان افزود و تبلیغات نوح به آنان سودی غیر از فاصله گرفتن و دوری از نوح نبخشید. کاخ امید نوح رو به ویرانی گرایید و نقش زیبای آرزوی او هرچه بیشتر به سوی سیاهی کشاندهشد و نزدیک بود آرزوی ایمان آوردن آنان متلاشی شود؛ لذا خداوند به نوح وحی کرد که :غیر از آنانکه به تو ایمان آوردند کسی دیگر به تو نمیپیوندد. پس از اعمال آنان غمگین نباش.
زمانی که نوح دریافت که فرمودهی خداوند صحیح است و دیگر کسی به او ایمان نمیآوردو قلبهای آنان قابل پذیرش ایمان نیست و را ورود معلومات بر این دلها قفل شدهاست و دیگر تسلیم دلیل نمیشوند و تصدیق ایمان نمیکنند، صبر نوح به پایان رسید و گفت:"بار الها! هیچکس از کفّار را روی زمین باقی نگذار؛ زیرا آنان را باقی گذاشتی که بندگان تو را گمراه سازند و غیر از مردم تبهکار و افرادی که در کفران نعمت فرورفتهباشند، اولادی از آنان به وجود نیاور.
خداوند خواستهی نوح را برای نابودی مخافانش برآورد و به او وحی کرد:به دستور ما و در حضور ما به ساختن کشتی بپرداز و دربارهی آنان که ستم کردهاند با من سخن نگو؛ زیرا اینان باید غرق شوند.
نوح مکانی دور از شهر انتخاب کرد و تختهها ومیخها را آمامده ساخت و به کار کشتیسازی پرداخت ولی از سرزنش کردن و استهزاء ملّت خویش آسایش نداشت. یکی از مخالفین نوح به او گفت:تو قبلاً گمان میکردی که پیامبر و رسول خداوندی؛ چه شد که امروز نجّار شدهای و کشتی میسازی. آیا از پیامبری بیزاری و یا عشق به نجّاری پیدا کردهای؟ ای نوح! چه شدهاست که کشتی خود را دور از دریا و جوی آب میسازی؟ آیا گاوهای نر آماده کردهای تا کشتی تو را به دریا ببرند و یا هوا را مجبور میکنی که آن را به دریا منتقل کند؟!
نوح به سرزنش آنان اعتنایی نکرد و از حرفهای چرند آنان با کمال بزرگواری گذست و به آنان گفت که اگر ما را سرزنش میکنید ما هم بزودی به همین صورت شما را سرزنش میکنیم! سپس نوح به ساختن کشتی پرداخت و تختههای آن را به جای خود استوار ساخت و اجزاء آن را به یکدیگر متّصل کرد تا کشتی محکمی که دارای تختهها و میخها بود، آماده گردید و منتظر دستور خداوند نشست.
خداوند به نوح وحی کرد که :زمانی که فرمان ما صادر گردید و علامتهای قدرت ما آشکار شد باید به سوی کشتی خود رهسپار شوی و هرکس که به تو ایمان آورد از میان ملّت و خاندان خویش انتخاب کنی و از هر موجودی که روی زمین است و دارای جفت میباشد، دو عدد بردار و با خود آماده ساز تا دستور خداوند ابلاغ گردد.
پس از گذشت زمانی اندک، در های آسمان باز شد و آب جاری گردید و چشمهها شکافتهشد و سیلها تپّهها و بلندیها را فرا گرفت و از خانهها و زمینهای صاف و تپّهها تجاوز کرد، نوح با سرعت هرچه بیشتر به سوی کشتی خود شتافت و طبق دستور خداوند از انسان و حیوان و درخت در داخل آن قرار داد و به نام خداوند سوار کشتی شد و حرکت کرد.
گاهی کشتی در میان نسیم دریا حرکت میکرد و بار دیگر در هوای طوفانی امواج دریا به هنگام خروشیدن برای مخالفین نوح قبر میساخت و کفهای دریا برایشات کفن میدوخت. آنان با مرگ مبارزه میکردند و مرگ بر آنان پیروز میگردید؛ با امواج دریا به کُشتی گرفتن میپرداختند ولی موج پشت آنان را به زمین میکوبید تا بالاخره مخالفین نوح مانند اسراری که در قلب انسان مخفی است، در قلب آب مخفی شدند.