وبلاگ قرآنی

در مورد قرآن ( داستان-خبری - و همه )

وبلاگ قرآنی

در مورد قرآن ( داستان-خبری - و همه )

حضرت هود ( ع) : قیامت را چگونه می‌گذرانید؟!

هود به مردم خطاب کرده و گفت: بدانید که پس از مرگ زنده می‌شوید؛ هر کس کار نیکو انجام داده‌باشد، سود می‌‌برد و هرکس به کار بد پرداخته باشد، به ضرر اوست. برای آینده‌ی خویش تدبیری کنید و برای روز بازپسین خود ذخیره بیندوزید. من مأموریت خود را درباره‌ی شما به پایان رساندم و با کمال وضوح با رسالت خود به شما اعلام خطر کردم.

مخالفین هود گفتند: بدون تردید یکی از خدایان ما به تو آسیب رسانده‌ و عقل تو را دچار اختلال نموده و طرز تفکر تو را درهم ریخته‌است و اکنون هذیان می‌گویی؛ به کلماتی که فقط در ذهن تو حقیقت دارد و پناهگاهی جز فکر تو ندارد، زبان می‌گشایی و خیالبافی می‌کنی. راستی اگر هذیان نمی‌گویی، آن استغفاری که پس از آن باران می‌آید و مال ما فراوان می‌گردد و به نیرو اضافه می‌کند، چیست؟ و آن روز قیامتی که گمان می‌کنی پس از این‌که استخوان‌هایمان خاک می‌گردد و کالبد هایمان متلاشی می‌شود، بازگردیم چیست؟ افسوس؛ افسوس از این وعده‌های تو و این گمان‌های تو! ما غیر از زندگی دنیا چیز دیگری نداریم. یک مردن و زنده‌شدن بیش‌تر نیست و مردن ما به دست روزگار است. آیا آن عذابی که ما را به آن تهدید می‌کنی و انتظار داری که ما به آن گرفتار شویم، چیست؟ ما گفتار تو را تصدیق نمی‌کنیم و از عبادت خدایان خود باز نمی‌گردیم. اگر حرفت صحیح است، آن‌چه ما را به آن تهدید می‌کنی، بیاور و انجام بده.

آن‌گاه که هود دشمنی را از گفتارشان به دست‌آورد، اصرار به مخالفت آنان را از لابلای کلماتشان درک کرد، به آنان خطاب کرد: من خدای خود را گواه می‌گیرم که وظیفه‌ی خود را انجام دادم و در ابلاغ رسالت خود کوتاهی نکردم. در راه هدف خود کوشیدم و هیچ‌گاه بر اثر ترس، دست از کار خود بر نداشتم و در راه این رسالت آسمانی و جهاد مقّس می‌کوشم. من از جمعیت شما باک ندارم و از غضب شما نمی‌‌ترسم. علیه من کاملاً نقشه طرح کنید و یا همگی بر ضد من عصبانی شوید؛ توکل من به خدایی است که پروردگار من و شماست. آن خدایی که تمام روح بندگان در دست قدرت اوست. پروردگار من در راه راست است و استوار.

باد عذاب‌آور!

هود به دعوت خود ادامه می‌داد و مردم بی اعتنایی می‌کردند تا این‌که مخالفین هود در آسمان، ابر سیاهی را دیدند که آسمان نیلگون را تاریک ساخت؛ ملت چشم‌ها را به ابر دوختند و به زودی برای دیدار آن شتافتند و گغتند: این ابری که مشاهده می‌کنیم به زودی برای ما باران می‌بارد و آمامده‌ی پذیرایی باران گردیدند و کشت‌زارهای خود را آماده‌ی نزول باران نمودند.

موقعی که هود وضع مردم را در برابر ابر مشاهده کرد، گفت: این سیاهی که در آسمان می‌نگرید، ابر رحمت نیست بلکه باد عذاب‌آور است. این عذابی است که درباره‌‌ی آن عجله می‌کردید. بادی است که عذابی دردناک به همراه دارد.

چند دقیقه‌ای نگذشت که این باد هولناک آمد و حیوانات و بارهای آنان را که در بیابان بود، از زمین بلند کرد و به مکان‌های دور دستی پرتاب نمود. این حادثه مردم را به وحشت انداخت و ترس شدیدی آنان را فرا گرفت و با کمال سرعت به خانه‌ها پناه بردند و در های خانه‌های خود را بستند.

این مردم عذاب‌زده فکر می‌کردند که با این وضع می‌توانند خود را حفظ نمایند ولی این عذاب عمومی بود. بادهایی که می‌وزید، شن و ماسه‌های بیابان را با خود می‌آورد و تا هفت روز و هشت شب به طور متوالی این باد ادامه داشت! بعداز این مدت، مردم مانند چوب درخت خرما، خشک شده‌بودند. سایه‌ی آنان ناپدید و آثارشان متلاشی و از صفحه‌ی تاریخ برچیده‌شد.

فراموش نکنید؛ خدایتان شهرها و روستاها را از روی ستم در صورتی‌که ملّت آن شایسته باشند، نابود نمی‌سازد.

در این طوفان عذاب، درباریان و پیروان هود به وی پناه بردند و در مکان‌های خویش گرد آمدند. باد اطراف آنان فریاد می‌زد و شن‌ها و ماسه‌ها را پراکنده می‌ساخت و آنان با کمال اطمینان به سر می‌بردند تا این‌که باد ساکت شد و سرزمین آنان به وضع عادی بازگشت و هود و اطرافیانش به « حضر موت» منتقل گردیدند و تا آخر عمر در سرزمین جدید به سر بردند.